سر ریز جنون

هوالمحبوب

عابری بر در دکه آمد و گفت:
دقیقا از کی وارد این کار شدی؟جنون فروشی را میگویم.
گفتم:فروشی نیست.حراج است.ضمنا کارم هم این نیست.جنس که تمام شود میروم.
تعجبش بیشتر شد.جوری نگاهم کرد که باید برایش توضیح دهم.من هم راستش چند وقتی میشد با کسی حرفی نزده بودم بدم نیامد کمی دل واکنم.
گفتم:
عزیزی بود که دیوانگیم را هر شب ،آخر شب از من به بهایی گزاف میخرید.گمش کردم…دیگر نمیدانم کجاست…حال این دیوانگی سرریز کرده.خواستم با ملت به اشتراک بگذارم.

گفت:آخر مردم این روزها دیوانگی میخواهند چکار؟عقلت را از دست داده ای؟
گفتم:دیوانه ام دیگر.تو نترس.مشتریش پیدا میشود.تازه شاید آن عزیز ما هم پیدا شد دوباره…

گفت:هان.حواسم نبود دیوانه ای. آن عزیزت هم دیوانه بود،نه؟
گفتم:آری، دیوانه تر از من…
.
تارفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت
دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

پ.ن
گفت: نمیدانم چه رسمی داری.عملت جنون وار است و سخنت به مجانین نمیماند.
راستش را بگو.چه هستی؟که هستی؟

  • 5 stars
    نظر از: محبوبه سعيدي
    1397/07/08 @ 11:17:51 ب.ظ

     

    http://bazigaran-haghighi.kowsarblog.ir/
    سلام زیبا بود

  • 5 stars
    نظر از: خادم المهدی
    1397/07/07 @ 10:43:08 ق.ظ

    خادم المهدی [عضو] 

    احسنت

  • نظر از: عابدی
    1397/07/07 @ 08:21:33 ق.ظ

    عابدی [عضو] 

    زیبا بود

  • نظر از: زكي زاده
    1397/07/05 @ 01:11:12 ب.ظ

    زكي زاده [عضو] 

    با برگ هایی از پاییز
    با برگ هایی از بوسه
    با ساعت دلم ، وقتِ دقیق آمدن توست
    من ایستاده ام ، مانند تک درخت سر کوچه
    در:
    http://maedeh.kowsarblog.ir/

  • 5 stars
    نظر از: سونیا سجادی
    1397/07/05 @ 12:44:12 ب.ظ

    سونیا سجادی [عضو] 

    سلام و رحمت خدا
    میتونی یکم بیشتر درباره اش حرف بزنی؟!
    جالب بود برام
    یکم بیشتر بازش کن
    من برداشت خودم رو دارم
    میخوام بدونم ته نوشته ات به چی اشاره کردی

  • 5 stars
    سایه
    پاسخ از: سایه
    1397/07/15 @ 01:20:11 ب.ظ

    سایه [عضو] 

    من هم موافقم ادامه بدید و بیشتر بنویسید در این باره :)

  • 5 stars
    نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ
    1397/07/05 @ 07:54:04 ق.ظ

    پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

    با سلام و احترام
    مطلب شما در قسمت مطالب منتخب درج گرديد.
    موفق باشيد

  • 5 stars
    تســـنیم
    نظر از: تســـنیم
    1397/07/03 @ 01:03:27 ب.ظ

    تســـنیم [عضو] 

    سلام
    خیلی زیبا
    به دل نشست … شاید حرف خیلی از ما باشه … البته تا ببینیم کسی که این متن را می خونه چه برداشتی بکنه … واسه من شیرین بود ، حال دلم .

  • 5 stars
    سایه
    نظر از: سایه
    1397/07/03 @ 12:11:22 ب.ظ

    سایه [عضو] 

    «عزیزی بود که دیوانگیم را هر شب ،آخر شب از من به بهایی گزاف میخرید.گمش کردم…دیگر نمیدانم کجاست…حال این دیوانگی سرریز کرده.خواستم با ملت به اشتراک بگذارم….»
    چند بار این قسمت رو خوندم. خیلی حرف داره خیلی .. گم شده‌های ما زیاد شده گاهی خودمونم گم می‌کنیم و دیگه پیدا نمی‌کنیم :((
    اصلا انگار نیستیم تو این دنیا :(
    ****
    می‌تونم سرقت ادبی داشته باشم :)

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.