دوباره مینویسم
هوالمحبوب
شاید یک سالی هست که نیامده ام اینجا و چیزی ننوشته ام.پارسال این موقع آنچه سو سو میزد را میخواستم بگویم و سوسو ها را مگر میشد جز به قالب شاعرانگی نوشت؟غالبا هم از پسش برنمی آمدم.من کجا و شعرگونه نوشتن کجا؟
من می نوشتم تا آنچه در این قلب میگذرد، از بالا ها و پایین ها، از عشق ها و تنفرها، از کفرها و ایمان ها، به کسی برسد.شاید به دردی خورد.
این آدم امسال کمی تازه شده است.به روز شده است یا شاید عقب رفته.فرق کرده.حس لحظه اش و فرمی که از لحظات پیش چشم دارد هم مثل پارسال نیست.احتمالا این بار با انسان جدیدی روبرو باشیم.این انسان جدید هنوز خرده تفاله هایی از آدم پارسال ته قوری اندیشه اش دارد.عیبی هم در آن نمیبیند.ولی احتمالا خواننده جدید کمی ادعای بالا را باور نکند.باز هم عیبی ندارد.عیب آن است که هیچ کس پیچیدگی آدمی را باور نکند.مثلا نداند برای رسیدن به خلوص، گاه باید آب ناخالص را با آب خالص مخلوط کرد.یا نداند جز عده ای که همه ما میشناسیمشان عمده این آدم های اطرافمان در بالاترین سطح خلوصشان هم یک بازیگر قهارند.عمده اینها آن وقت که میبینی رگ غیرتشان باد کرده و فریاد میزنند،فریاد،سرپوشی است برای رگ بی غیرتیشان.حتی وقتی گریه میکند برای مردنت برای تو گریه نمیکند.برای بی کسی خودش گریه میکند.
“انسان صانع تصنع است که از حق جز حقیقت صادر نمیشود.”
امسال میخواهم دیگر اینجا بنویسم.اگر حق یاری دهد.شاید اینجا کشکولی شد از ده ها قالب نوشتن.شعرگونه هم شاید بنویسم باز.یا قبلی ها را بگذارم.امسال از نوشتن چیز دیگری انتظار دارم پس جور دیگر مینویسم.اینجا، که شاید خانه ای در ته کوچه بن بست در یک محله هزارتو است که هر کس نمیتواند پیدایش کند.
اوایل نمیدانستم چرا اینجا باید بنویسم.کوثر بلاگ محلی است برای نوشتن طلاب خواهر.
بزرگواری مشورت میداد و میفرمود نه.اینجور نیست.هنوز هم آن مشکلش حل نشده برایم.ولی مینویسم در یک خانه ته کوچه بن بست محله هزارتو.تا دست هرکس به این خودِ جدید نرسد.