از لطافت تا زمختی...

هوالمحبوب

رسمی است در این دنیا… گویا ما را درون خود میکشاند به زور…
دنیا تو را به خود میخواند،گویی برای تو انتخابی غیر خود نمیشناسد.
شیطانِ تو
شیطانِ من..
لبالب هم به تبسم…
جدایی را میفشانند به زیبایی گل،به دلنشینی بلبل،به طنین نیزار…

میتازد بر روحهای لطیف تا زمختشان کند.تا بی حلاوتشان کند.
اینجا کو آن فرقانی که شاخصش را در دل این دیوارها فرونشانیم و خود را از بندش عبور دهیم؟
تو در درون خود  بدترین دشمن را داری و از آن غافلی…
کجایند آنها که حقیقت را از حجاب انانیت رد نکنند؟
کجایند آنها که ظلمات زمانه را و خودپرستی را و اومانیسم را و هزاران هزار را دروازه عبور حقیقت نکنند و آنرا لجن مال تحویلمان ندهند؟
کجایند دریادلانی که عشق در وجودشان به حدی حک شده است که هیچ ترس و ضعف و شوق و دردی آنها را از چنین راهی منصرف نسازد؟
اینجا دستاویزی نیست…واین همه حرف ما فرورفتگان در ظلمت و بت پرستان ظاهرپرست است.
این ها همه آیه و نشانه در زندگی را نمیبینیم.و به دنبال آنیم که در این وادی هبوط اسرار عالم را به زیر بکشانیم.
اینها همه پیامبر را نمیبینیم و به دنبال خدایانی از جنس گاویم.
.
گاو را دارند باور در خدایی عامیان
نوح را باور ندارند از پی پیغمبری
.
آری اسلام بیش از آنکه به ما رسم چگونه زیستن بیاموزد رسم چگونه نگریستن می آموزد.

اما باز کجاست آنچنان چشمی “که در این خلأ ظاهری خود را نبازد؟؟؟”

  

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.